پیامبر مهربانی...


تیغ ابرویت غزل را در خطر انداخته

پیش پایت از تغزل بسكه سر انداخته

 مرد این میدان جنگ نابرابر نیستم

تیر مژگانت ز دست دل سپر انداخته

بنده ای ؟ پروردگاری ؟ این شکوه لایزال

 شاعرانت را به اما واگر انداخته!

نامی از میخانه ها نگذاشت باقی نام تو

باده را چشم خمارت از اثر انداخته

ساقی معراج، عرش گنبد خضرایی ات

جبرئیل مست را از بال و پر انداخته

كار دیگر از ترنج و دست هم، یوسف گذشت

تیغ، سرها را به اظهار نظر انداخته

 سود بازار نمك انگار چیز دیگری است!

خنده ات رونق ز بازار شكر انداخته

عاشق و معشوق ها از هجر رویت سوختند

عشق تان آتش به جان خشك و تر انداخته

این تنور داغ مدح چشم هایت؛ مهربان

نان خوبی دامن اهل هنر انداخته

مهربانی نگاهت، ای صبور سر به زیر

دولت شمشیر را از زور و زر انداخته

تا سبكباری دل، چوب حراجت را بزن

چین زلفت در سرم شوق سفر انداخته

 


آمدم بر آستانت در زنم ، یادم نبود!

میخ سرخی كوثرت را پشت در انداخته...

 

عیدالزهرا(سلام الله علبها)


                                     تكفير دشمنان علي ركن كيش ماست

 هر كس محب فاطمه شد، قوم وخويش ماست

 

 لعنت به آنكه پايه گذار سقيفه شد

 لعنت به هر كسي كه به ناحق خليفه شد

 

 لعنت بر آنكه برتن اسلام خرقه كرد

 اين قوم متحد شده را،فرقه فرقه كرد

 

 ما بي خيال سيلي زهرا نمي شويم

 راضي به ترك و نهي تبرا نمي شويم

 

 قرآن و اهل بيت نبي اصل سنت است

 هر كس جدا ز اين دو شود،اهل بدعت است

 

 ما همكلام منكر حيدر نمي شويم

 «با قنفذ و مغيره برادر نمي شويم»

 

 ما از الست طايفه اي سينه خسته ايم

 ما بچه هاي مادر پهلو شكسته ايم

 

 شمشير خشم شيعه پديدار مي شود

 وقتي كه حرف كوچه و ديوار مي شود

 

 امروز اگر كه سينه و زنجير مي زنيم

 فردا به عشق فاطمه شمشير مي زنيم

 

 ما را نبي «قبيله ي سلمان» خطاب كرد

 روي غرور و غيرت ما هم حساب كرد

 

 ما از الست طايفه اي پر اراده ايم

 ما مثل كوه پشت علي ايستاده ايم

 

 از ما بترس شيعه ي سرسخت حيدريم

 جان بركفان لشگر سردار خیبریم

 

 از جمعه اي بترس،كه روز سوارهاست

 پشت سر امام زمان ذوالفقارهاست

 

 از جمعه اي بترس،كه دنيا به كام ماست

 فرخنده روز پر ظفر انتقام ماست

 

 از جمعه اي بترس،كه پولاد مي شويم

 از هُرم عشق،مالك و مقداد مي شویم

 

                              نهم ربیع الاول سالروز آغاز امامت امام زمان (عج) مبارک باد

حرمت مؤمن از کعبه بالاتر است...

حضرت امام صادق علیه السلام می ‎فرمایند:

المؤمن أعظم حرمة من الکعبة 

حرمت مؤمن از کعبه بالاتر است. (خصال شیخ صدوق ، صفحه ۲۷)

متاسفانه در روز های اخیر شاهد بودیم چند روزنامه و خبرگزاری با تحریف واقعیت به تخریب مداح اهل

بیت علیهم السلام حاج محمود کریمی پرداختند... 

ماه حرم به عنوان پایگاهی خیلی کوچک در عرصه فضای مجازی، حمایت خود از مداح مخلص اهل بیت

حاج محمود کریمی را اعلام میدارد...

درس اخلاق دختر 11 ساله به مسافران اتوبوس...

حاج آقا قرائتی تعریف می ‏کرد:

در ستاد نماز گفتیم، آقازاده‌ها، دخترخانم‌ها، شیرین‌ترین نمازی که خواندید، برای ما بنویسید. یک دختر یازده ساله یک نامه نوشت، همه ما بُهتمان زد، دختر یازده ساله، ما ریش‌سفیدها را به تواضع و کرنش واداشت.

نوشت که ستاد اقامه نماز! شیرین‌ترین نمازی که خواندم این است که: در اتوبوس داشتم می‌رفتم یک مرتبه دیدم خورشید دارد غروب می‌کند. یادم آمد نماز نخواندم، به بابایم گفتم: نماز نخواندم، گفت :خوب باید بخوانی، اما حالا که اینجا توی جاده است و بیابان، گفت: برویم به راننده بگوییم نگه‌دار. پدر گفت: راننده که بخاطر یک دختر بچه نگه نمی‌دارد، گفتم: التماسش می‌کنیم. گفت: نگه نمی‌دارد. گفتم: تو به او بگو. گفت: گفتم که نگه نمی‌دارد، بنشین. حالا بعداً قضا می‌کنی. دختر دید خورشید غروب نکرده است و گفت بابا خواهش می‌کنم، پدر عصبانی شد، اما دختر گفت: پدر، امروز اجازه بده من تصمیم بگیرم. می‌گفت ساکی داشتیم، زیپ ساک را باز کرد، یک شیشه آب درآورد. زیرِ صندلی اتوبوس هم یک سطل بود، آن سطل را هم آورد بیرون. دستِ کوچولو، شیشه کوچولو، سطل کوچولو. شروع کرد وسط اتوبوس وضو گرفت.

قرآن یک آیه دارد می‌گوید: کسانی که برای خدا حرکت کنند مهرش را در دلها می‌گذاریم به شرطی که اخلاص داشته باشد، نخواسته باشد خودنمایی کند، شیرین‌کاری کند، واقعا دلش برای نماز بسوزد، پُز نمی‌خواهد بدهد. «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا» مریم/96 یعنی کسی که ایمان دارد، «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» کارهایش هم صالح است، کسی که ایمان دارد، کارش هم شایسته است، «سَیَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَانُ وُدًّا» ،«وُدّ» یعنی مودت، مودتش را در دلها می‌گذاریم. لازم نیست امام فقط امام خمینی باشد. منِ، بچه یازده ساله هم می‌توانم در فضای خودم امام باشم.

شاگرد شوفر نگاه کرد و دید که دختربچه وسط اتوبوس نشسته و دارد وضو می‌گیرد، پرسید: دختر چه می‌کنی؟ گفت: آقا من وضو می‌گیرم، ولی سعی می‌کنم آب به کف اتوبوس نچکد. بعدش هم می‌خواهم روی صندلی، نشسته نماز بخوانم. شاگرد شوفر یک کمی نگاهش کرد و چیزی به او نگفت. به راننده گفت: عباس آقا، ببین این دختر بچه دارد وضو می‌گیرد.

راننده هم همین‌طور که جاده را می‌دید، در آینه هم دختر را می‌دید. مدام جاده را می‌دید، آینه را می‌دید، جاده را می‌دید، آینه را می‌دید. مهر دختر در دل راننده هم نشست. راننده گفت: دختر عزیزم، می‌خواهی نماز بخوانی؟ صبر کن، من می‌ایستم. ماشین را کشید کنار جاده و گفت: نمازت را بخوان دخترم، آفرین.

چه شوفرهای خوبی داریم، البته شوفر بد هم داریم که هرچه می‌گویی: وایسا، گوش نمی‏ دهد. او برای یک سیخ کباب می‌ایستد، اما برای نماز جامعه نمی‌ایستد. در هر قشری همه رقم آدمی هست.

دختر می‌گفت: وقتی اتوبوس ایستاد، من پیاده شدم و شروع کردم به نماز خواندن. یک مرتبه اتوبوسی‌ها نگاهش کردند. یکی گفت: من هم نخواندم، دیگری گفت: من هم نخواندم. شخص دیگری هم گفت: ببینید چه دختر باهمتی است، چه غیرتی، چه همتی، چه اراده‌ای، چه صلابتی، آفرین، همین دختر روز قیامت، حجت است. خواهند گفت: این دختر اراده کرد، ماشین ایستاد. یکی یکی آنهایی هم که نماز نخوانده بودند، ایستادند به نماز. دختر می‏ گفت: یک مرتبه دیدم پشت سرم یک عده دارند نماز می‌خوانند. می‏ گفت: شیرین‌ترین نماز من این بود که دیدم، لازم نیست امام فقط امام خمینی باشد. منِ، بچه یازده ساله هم می‌توانم در فضای خودم امام باشم...

یا سلطان...



نیست گاهی، هیچ راهی، جز به شاهی رو زدن

با غمی سنگین رسیدن پیش او زانو زدن


ظهرِ گرما، صحن سقاخانه می چسبد چقدر

ضامن آهو شنیدن، بعد از آن «یا هو» زدن


در شلوغی‌ها دو تا آرنج خوردن بی‌هوا

مست چون جامی، به دیگر جامها پهلو زدن


آری آداب خودش را دارد این جا عاشقی

جز بزرگان کس ندارد منصب جارو زدن


امتحانی کن، ببین اینجا چه حظی می‌دهد

یاعلی گفتن به وقت دست بر زانو زدن


شمع‌ها ! نجوای با خورشید می‌دانید چیست؟

اشک‌های بی‌صدا باریدن و سوسو زدن


هفت دوری نیست حج ما فقیران، این طواف

دور هشتم دارد و چرخی به دور او زدن


بیت هشتم هدیه‌ای از سوی قم آورده است

بوسه بر درگاه تو از جانب بانو زدن


بد کشیدم طرح خود را چیز دیگر شد، ببخش

دست و دل لرزیده وقت طرح این آهو زدن 


ثواب مداحی و اجر گریه بر سیدالشهدا(علیه السلام)

حضرت ابو عبد اللَّه(ع) فرمودند:


اى ابا هارون آيا شعرى در مصيبت امام حسين(ع) برايم مى‏ خوانى؟
ابا هارون مى‏ گويد: پس براى آن حضرت شعرى خواندم و آن جناب گريست.
سپس فرمودند:
همان طورى كه پيش خود شعر و مرثيه مى‏ خوانيد برايم بخوان يعنى با رقّت و لطافت، ابا هارون مى ‏گويد:
پس اين بيت را براى آن جناب با رقّت و لطافت خواندم:
امرر على جدث الحسين فقل لاعظمه الزّكية
يعنى: گذر كن بر قبر حضرت حسين بن على(ع)، پس به استخوان هاى پاك و مطهّرش بگو.
ابا هارون مى‏ گويد: امام(ع) گريست، سپس فرمود: بيشتر برايم بخوان.
پس قصيده ديگر براى حضرتش خواندم.
ابا هارون مى‏ گويد: امام(ع) گريستند و صداى گريه اهل منزل را از پشت پرده شنيدم.
سپس ابا هارون مى ‏گويد: وقتى از خواندن فارغ شدم حضرت به من فرمودند:

اى ابا هارون كسى كه در مرثيه حسين بن على(ع) شعرى خوانده و خود گريه كرده و ده نفر ديگر را بگرياند بهشت بر ايشان واجب مى‏ گردد.
و كسى كه در مرثيه حسين(ع) شعرى خوانده و خود گريه كرده و يك نفر ديگر را بگرياند بهشت براى هر دو واجب میى‏شود.
و كسیکه امام حسين را نزدش ياد كنند و از چشمش به مقدار بال مگس اشك بيايد ثواب و اجر او بر خداست و خداوند براى وى به كمتر از بهشت اجر و ثواب نمى‏ دهد.

كربلا نامي كه با خون و قلب عاشقان گره خورده است...

آنچه در پياده روي اربعين توجه انسان را به خود جلب مي كند عشق و ارادتي است كه عاشقان اباعبدالله الحسين(ع) به ارباب خود دارند؛

اينجا از كودك خردسال گرفته تا طفل شيرخوار نيز حضور دارند.


كودكان همگام با پدر و مادر شده اند و شيرخوارها يا در گهواره و يا در آغوش والدين اين عشق را تجربه مي كنند؛ حتي زنان بارداري به عشق اباعبدالله الحسين(ع) كيلومترها پياده آمده اند و سلامتي خود را به آقا سپرده اند.

دنياي غريبي است اين چه شور و عشقي است كه انسان ها را چنان شيفته مي كند كه از دار و ندار خود مي گذرد، سلامتي خود را به خطر مي اندازد و پاي در راهي مي گذارد كه يقينا جز عشق به حسين نامي نمي توان بر آن نهاد.

اينجا كرب و بلا است و تا خود اينجا نباشي از درك آن عاجزي؛ خود بايد باشي تا ببيني كه حتي قلم و تصوير هم از بيان حقايق آن عاجز است و سخني نيست كه بتواند ديده ها را بازگو كند.

كربلا نامي است كه با خون و قلب اين افراد گره خورده است، زائر اباعبدالله چه عرب، چه عجم، چه ترك و چه بلوچ، زائر اباعبدالله است و به اين نام عشق مي ورزند و هيچ راهبري تاكنون چنين عاشقاني به خود نديده است.

عنوان زائر، كربلا و حسين شايد در خود مطالب بيشماري نهفته باشد اما آنچه اين حقيقت را بهتر مي نماياند آن است كه بدانيم حسين كيست و كربلا كجاست كه زائرانش در هيچ مكتب و مسلكي نمونه ندارند.

اگرچه برخي بي خردان و بي بصيرتان در دوراني كه بايد رهبرشان را ياري مي كردند و نكردند و حادثه بس خون باري براي آل الله رقم زدند، اما اين مردم آمده اند تا بگويند كه تا آخرين قطره خون براي دفاع از حريم اهل بيت(ع) ايستاده ايم.

اينجا لبيك يا حسين ادعا نيست و سن و سال نمي شناسد؛ هدف همه زائراني كه با لبيك گويان و پاي پياده عزم زيارت يار كرده اند يكي است، ياري؛ ياري آن امام غائبي كه روزي مي آيد و از قاتلان سيدالشهدا(ع) انتقام خواهد گرفت.

در يك جمله پياده روي اربعين اوج ايمان است...