یا فارس الحجاز...

 

بازهم صحبت فرداست قرارِ ما ها
بازهم خیر ندیدیم از این فردا ها

چقدر پای همین وعده ی تو پیرشدند
جگر "مادر ها " موی سر "بابا ها "

سیزده قرنِ گذشته همه اش فردا بود
پس چه شد آمدنِ آن نفر ِ فردا ها

سیزده قرن، نفسهایِ زمین پرشده از ...
"پسر فاطمه"ها ای "پسر زهرا "ها

سیزده قرن، تو آنجایی و ما اینجائیم
چه کنم راه به آنجا ببرند اینجاها

خُب بگوئید بمیرید اگر قسمت نیست
دیدن یک نفر از ... یک نفر از آقاها

یا فارس الحجاز

 

حرم...

السلام علیک یا مولای یا اباالجواد یا علی بن موسی الرضا(علیه السلام)

این روزا بدجوری دلم بهونه میگیره... یه حس عجیبی دارم... دیگه آروم و قرار ندارم...

دلم یه جایی میخواد بره...       

 یه بوی خوشی همه جا به مشام میرسه... دلم دنبال این بوی خوش میره...

خیلی سریع تر ازمن... سریع تر از جسمم روحم رفته...

اصلا دیگه از شهر  خودم بدم میاد...

اما خوب که دقت میکنم میبینم دلم دیگه تو شهر خودم نیست...

رفته پیش امام رضا

 

نشسته ام چو غباری به شوق اذن دخول

بیا بگو نتکانند پادری ها را

شیخ رجبعلی خیاط

جناب شیخ بر تلاوت قرآن، به ویژه تلاوت سوره صافات در صبح و تلاوت سوره حشر در شب تأکید می کرد.
رجبعلی خیاط برای تشرّف به محضر حضرت ولی عصر(عج) قرائت آیه
«ربّ ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانًا نصیراً»
را تا 40 شب، شبی 100 مرتبه توصیه می کرد...
 
 
 
فرزند شیخ در مورد آخرین لحظات عمر پربرکت پدرش می گوید: 
 
«... وضو گرفت و وارد اتاق شد و رو به قبله نشست. به ناگاه از جا برخاست و با لبی خندان گفت: آقاجان! خوش آمدید! دست داد و دراز کشید و در حالی که خنده بر لب داشت، جان به جان آفرین تسلیم کرد...»